سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما از چیزی که نمی داند، پرسیده شود، از گفتن «نمی دانم» خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]
نشریه فصل رویش شماره4

انسان از نظر دین

1-از منظر دینی، انسان در بعد و ساحت مادی خلاصه نشده و از ساحت غیر مادی نیز برخوردار است. بر اساس آیات قرآنی، این ساحت دمیده شده از طرف خداوند  است. خداوند می فرماید: «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ: سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید؛ و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا کمتر شکر نعمت هاى او را بجا مى‏آورید!»(سجده/ 9)

بعد غیرمادی انسان آن چنان اشرفیت دارد که خداوند آن را به خود نسبت داده و می فرماید:{... ونَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ}[1].

« ... و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگى براى او سجده کنید!»

از آیه ی فوق و آیات مشابه، می توان برداشت کرد که حقیقت انسان و انسانیت او بر بعد غیرمادی استوار است و این بعد و ساحت وجودی انسان نیز ناشی از روح بوده و روح از امر الهی است.

«وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی: از تو درباره روح می پرسند! بگو روح از امر خداست»(اسراء/ 85)

1-            بنا به آیه ی: «وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا: خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج کرد در حالی که چیزی نمی دانستید»(نحل/ 78) ، ذهن انسان در هنگام تولد چون لوح و صفحه ای است سفید که چیزی در آن نقش نبسته است.

2-           انسان از نظر دین نه خوب مطلق است و نه بد مطلق.  برخلاف کسانی که طبیعت انسان را کاملاً منفی معرفی کرده اند و برخلاف کسانی که انسان را ذاتاً نیک دانسته اند، انسان موجودی است مختار که می تواند راه هدایت و یا راه ضلالت را برگزیند. «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»(دهر/ 3)  

 در این مسیر، انسان استعداد بدست آوردن کمال بی نهایت را داشته و سیر حرکت حقیقی انسان به طرف خداست.«یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»(انشقاق/ 6)

4- در انسان شناسی دینی، انسان انتخاب گراست. بـا توجـه بـه اینکـه انسان می تواند گزینش های مختلفی داشته و با اراده و اختیار خود یکی را بر دیگری ترجیح دهد. بخاطر همین قدرت اختیار و انتخاب و اراده است که تفاوت های جنسیتی انسان ها،  موجب برتری یکی از آنها نبوده و همه ی امتیازهای ظاهری بی ارزش بوده و تنها ملاک برتری، تقوی است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ: گرامی ترین شما با تقواترین شما است.»(حجرات/ 13)

5- دین همه ی نیازهای اصیل انسان - اعم از مادی و غیر مادی- را مورد توجه قرار داده و برای هیچ نیازی بیش از حدّ لازم، اصالت قائل نشده است. این در حالی است که مکاتیب بشری و ادیان تحریف شده، در بررسی و رفع نیازهای انسان از جامعیت برخوردار نیستند.  مثلاً در مکتب مارکسیسم، اقتصاد مورد توجه ویژه قرار گرفته است.

6- در انسان شناسی دینـی، عواملــی چـون ایمـان و عمـل صالح باعث رشد و شکوفایـی می گردد و عواملی چون خودپرستی، تکبر و... باعث سقوط و گمراهی است. در آیاتی از قرآن، انسان به دلیل شکوفایی بعد حیوانی خود مورد نکوهش قرار گرفته است؛ چرا که درآن صورت از فطرت پاک و اصالت خود دور می گردد. این انسان بخاطر همین ویژگی ها مسئول است هم در قبال خود و هم در قبال خدا و مردم.

از مقایسه ی انسان شناسی دینی و انسان شناسی سایر مکاتیب غیر دینی، امتیازات انسان شناسی دینی واضح و آشکار می گردد.  معلوم می شود که در انسان شناسی غیردینی، علی رغم رشد چشمگیر علم و آگاهی، انسانیت مغفول مانده و هرچه آگاهی های انسان نسبت به جهان پیرامون و علت پدیده ها افزون تر گردیده، نسبت به حقیقت  و خویشتنِ خویش بی توجه گردیده است.

استاد مطهری(ره) می گوید: «آگاهان جهان، عیب اساسی که به فرهنگ و تمدن غربی گرفته اند این است که این فرهنگ، فرهنگِ جهان آگاهی و خودفراموشی است. انسان در این فرهنگ به جهان آگاه می گردد و هر چه به جهان آگاه می گردد بیشتر خویشتن را از یاد می برد. راز اصلی سقوط انسانیت در غرب همین جاست. آن گاه که خود را (به تعبیر قرآن) ببازد، به دست آوردن جهان به چه کارش می آید»(6)

بدین گونه است که کارکرد دین در حوزه ی انسان شناسی بر هیچ صاحب بصیرتی مخفی نیست و اگر نبود آگاهی های دینی در حوزه ی انسان شناسی، معلوم نبود چه بر سر انسان و انسان شناسی می آمد.

ج- جهان شناسی

جهان شناسی در مکاتیب بشری، بیشتر به شناخت ماده و محسوسات  محدود است و هر آن چیزی که جز این باشد جایگاهی ندارد. اما در جهان شناسی دینی، جهان اعم از ماده و غیرماده است. لذا دین در کنار ماده از جهان دیگری بنام ماوراء طبیعت یاد می کند. عمده ترین تفاوت جهان شناسی دینی با جهان شناسی غیردینی در همین نکته نهفته است. خدمتی که جهان شناسی دینی به بشر می کند، گشودن دریچه ای برای بشریت به جهان غیب است. از همین دریچه است که انسان با مجموعه ای از معارف و تعالیم در حوزه ی جهان شناسی مواجه می گردد.  اصولاً کارکرد دین در حوزه ی جهان شناسی، قابل مقایسه با سایر مکاتیب نیست؛ چرا که مفاهیمی که دین در این باب در اختیار انسان می گذارد در هیچ جای دیگر برای بشر قابل دسترسی نیست. مهمترین کارکردهای دین و آموزه های دینی در جهان شناسی عبارتند از:

1-خلقت جهان

یکی از مباحث مهم در جهان شناسی دینی تبیین چگونگی ِخلقت جهان است. تا کنون یافته های بشری نتوانسته نظریه ای متقن در این مورد ارائه دهد و اگر حرف هایی هم بیان گردیده، بیشتر در پرتو تعالیم دینی بوده است. این اشارات دینی بوده که موجب ارائه نظریاتی در نحوه ی خلقت جهان از سوی بشر گردیده است.

قرآن کریم در مورد نحوه ی خلقت، آسمان را به صورت توده ای گازی  گزارش داده و می فرماید: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ»(فصّلت/ 11)

این گزارش قرآنی، با آخرین یافته های علمی در موردآغاز آفرینش کاملاً هماهنگ است. روایات اسلامی نیز مؤید این نظریه می باشد. امام باقر (ع) فرمود: «همه جا آب بود و عرش خداوند بر روی آب بود. خداوند به آب امر کرد تا آتش گیرد و آنگاه آتش را امر کرد که خاموش گردد. پس از آن دودی بلند شد و خداوند آسمان ها را از دود و زمین را از خاکستر آفرید.»(7)

نظریه ی قرآنیِ دیگر از نحوه ی خلقت آن است که در آغاز، آسمان و زمین به هم پیوسته بوده و سپس بین این دو فاصله افتاد.:

«أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا:  آیا کافران ندیدند که آسمان ها و زمین بسته بود ما آنها را بشکافتیم»(انبیاء/ 30) 

اینها نمونه ای از چگونگی خلقت است که تنها در جهان شناسی دینی بدان پرداخته شده و اندیشه های بشری نتوانسته است در مورد خلقت سخنی قابل اتکا مطرح نماید و هر آن چیزی هم که مطرح گردیده، در غالب فرضیه هایی است که با اشارات متون دینی به آن رهنمون گردیده اند.

 

2- هدف خلقت

از جمله خدمات دین در بحث جهان شناسی، بیان هدف و هدفمندی خلقت است. از دغدغه ها و معماهای همیشگی ذهن  بشر، یافتن پاسخی به این سئوال است که هدف و فلسفه آفرینش چیست؟

از نظر ارسطو، شناخت معماهای آفرینش، اساسی ترین مسأله برای انسان است و کسی هم که نمی خواهد بداند از کجا آمده و چه باید بکند تا شخصیت خویش را به رشد و کمال برساند، با خویشتنِ خویش به مبارزه برخواسته است.(8) زردتشت در اوستا از فلسفه آفرینش این گونه می گوید: «ای آفریننده ی بزرگ و دانا! از راه خرد و بینش و الهام، راز پدید آمدن آفرینش را از روز ازل به من بیاموز تا حقیقت را به مردم جهان آشکار سازم. پروردگارا! روان آفرینش به درگاه تو گله مند است، برای چه  مرا آفریدی؟»(9)

نکته ظریف در گفته زردتشت این است که او هدف آفرینش را از پرودگار طلب می کند. چیزی که ما در بحث کارکرد دین در حوزه ی جهان شناسی  به دنبال بدست آوردن آن هستیم، همین هدفمندی خلقت است که اگر از دریچه دین بدان دست پیدا  نکنیم معلوم نیست سر از کجا در خواهیم آورد. و سرّ اندیشه های مبتنی بر پوچی گرایی، بدبینی به خلقت، اعتقاد به بی ارزشی و بی فایدگی خلقت از ابوالعلاء معرّی گرفته تا خیام، شوپنهاور، آلبرکامو، ژان پل سارتر و ... و در این اواخر صادق هدایت و ...نیز در بریدگی از وحی و دین و در نتیجه پی نبردن به هدفمندی خلقت نهفته است.دین در باب هدفمندی خلقت بیان می دارد: جهان هستی بیهوده و بی جهت آفریده نشده، بلکه همه اجزاء و ذرّه  ذرّه ی هستی، غایت و هدفی را دنبال می کند. «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً»(آل عمران/ 191). و خلقت هستی و موجودات همه برای موجودی با نام انسان است؛ «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً»(بقره/ 29)

از منظر دین، آفرینش دارای اهدافی است از جمله:

الف) خلقت جهان برای انسان، «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاءً»(بقره/ 22)  این آیه بیانگر آن است که مجموعه ی اجزاء خلقت برای آفرینش و زندگی انسان است تا او بخاطر هدفی از آن بهره برداری کند.

ب) دانش افزایی انسان، «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا: خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آن هفت زمین آفرید، فرمان خدا در میان آنها فرود آمد تا بدانید که خداوند بر هر چیزی تواناست و به راستی دانش خداوند بر هر چیزی احاطه دارد»(طلاق/ 12)

ج) معاد و برپایی عدالت و نظام پاداش و جزا، از دیگر اهداف خلقت  به شمار می آید.

«وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ: و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است تا هر کس به آنچه به دست آورده پاداش یابد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت»(جاثیه/ 22)

از مجموعه ی این آیات دانسته می شود که اولاً: جهان، بی هدف و به بازیچه آفریده نشده، ثانیاً: نعمت های جهان برای انسان است تا برای رسیدن به کمال از آنها بهره برداری کند و ثالثاً: غایت و نهایت جهان برپایی نظام عدل و رستاخیز است تا هرکس به جزای عمل خود برسد.

دین، علاوه بر تبیین فلسفه ی خلقت، به وجود جهان های دیگر نیز اشاره داشته و بیان می دارد که غیر از جهان طبیعت، ماوراء طبیعتی هم هست و حقایقی از جهان مشهود و محسوس هم وجود دارد که دستیابی به آن حقایق، تنها از راه معارفی بدست می آید که دین ارائه کننده ی آن است. حقایقی که با الفاظی چون: عرش، لوح، قلم، کرسی، روح، فرشته، جن، شیطان، جهان های دیگر، بهشت، جهنم، دوزخ و ... بیان شده  و نشانگر آن است که باید افق دید را از دنیای مادی بالاتر برده و اولاً حقایق مفاهیم فوق را از دین گرفت و ثانیاً به ارتباط عالم ماده با عالمی دیگر و مفاهیمی دیگر پی برد. نکته ی اساسی که باید بدان اشاره کرد این است که پای علوم بشری در مفاهیم فوق کاملاً لنگ است و تنها داده های وحیانی است که اندیشه ی بشری را در این گونه مباحث فربه می نماید و بشرِ گرفتار در تحیّر معرفتی را به ساحل امن علم و آگاهی رهنمون می نماید.

منابع و مآخذ

1-                 شیخ صدوق/ التوحید/ باب التوحید و نفی التشبیه/ ح 34/ ص82/ ارمغان طوبی

2-                 سید رضی / نهج البلاغه/ خطبه 49

3-                 همان/ خطبه 179

4-                 ارنست کاسیرو/ رساله ای در باب انسان/ ترجمه ی بزرگ نادرزاده/ ص 35  

5-                 همان / ص 46

6-                 مرتضی مطهری/ مجموعه آثار/ ج 2 / ص 305

7-                 شیخ کلینی/ روضه کافی/ ص 67/ ح 68

8-                 عبدالله نصری/ فلسفه آفرینش/ ص 30

9-                 همان


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط فصل رویش 88/5/12:: 3:29 عصر     |     () نظر