سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «نزد خداوند، هیچ چیز دشمن تر از خانه ای که بر اثرطلاق ویران شود، نیست» . سپس امام صادق علیه السلام فرمود:«خداوند ـ عزّوجلّ ـ، به سبب دشمنی ای که با جدایی داشت، درباره طلاق تأکید ورزید و سخن را در آن باب، بارها بازگفت. [صفوان بن مهران ـ از امام صادق علیه السلام نقل می کند ـ]
نشریه فصل رویش شماره4

سیده نصرت امین معروف به بانوی ایرانی، در سال 1365 (ه. ق) در اصفهان متولد شد. خانواده اش او را از کودکی برای تعلیم قرآن به مکتب خانه فرستادند.

بانو امین که از او به اولین مجتهده ی عصر حاضر یاد می شود، مدت بیست سال از محضر اساتیدی چون آیت الله سید علی نجف آبادی، حاج آخوند زفره ای، میرزا علی اصغر شریف، شیخ مرتضی مظاهری، کسب تعلیم کرد.

او در 88 سال حیات پر برکت خود، 9 عنوان کتاب به تألیف در آورد. اولین کتاب او «اربعین هاشمیه» نام دارد که در سن 40 سالگی و به زبان عربی نگاشته و عظیم ترین کتابش، کتاب تفسیری «مخزن العرفان» است که در مدت20 سال و در 16 جلد به نگارش درآورده است.

بانوی مجتهده، پس از انتشار اولین کتابش که عظمت علمی او را برای علما و مراجع عصر خود عیان کرد، از 43 سالگی اجازه ی اجتهاد و روایت از آیت الله حائری یزدی(مؤسس حوزه علمیه ی قم)، آیت الله سید محمد کاظم شیرازی، آیت الله محمد رضا نجفی، آیت الله اصطهباناتی، دریافت نموده و خود نیز پس از چند سال به آیت الله مرعشی نجفی، زهیر الحسّون، بانو علویه همایونی، اجازه ی نقل روایت عطا کرد.

امین، در طول حیات خود، سه دوره ی قاجاریه، پهلوی و انقلاب اسلامی را درک کرده و از شیفتگان انقلاب اسلامی و امام راحل بودند. 

وی پس از 88 سال مجاهدت علمی و عرفانی، در روز دوشنبه 23 خرداد 1362 (ه. ش) این کالبد خاکی را ترک گفت.

مصاحبه ای که به سمع و نظر شما می رسد،12 سال قبل از فوت خانم امین، زیر نظر حجت الاسلام دکتر جواد اژه ای در سال 1350 توسط چند تن از خواهران عضو «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام - اصفهان» صورت پذیرفت و اولین بار در انتشارات «فرصت در غروب» به چاپ رسید.

میل داشتیم قبل از هر چیز در مورد زندگی تان، تحصیلاتتان و به طور کلی گذشته ای که عقیده داریم سراپا افتخار است شرح کوتاهی بشنویم
در 15 سالگی ازدواج کردم و مشغول خانه داری و بچه داری شدم. در ضمن به خواندن کتاب از همان کودکی عشق می ورزیدم ولی نه هر کتابی، بلکه کتابهایی که جنبه معنویت آنها زیاد بود. اوقاتی که در کودکی با بچه های همسن بودم، مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم تا بهتر بتوانم فکر کنم زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم. و اگر در مجالس عمومی هم می رفتم باز در حال تفکر بودم و در مقام اینکه پا از جادّه ی شریعت بیرون نگذارم. در میان علوم به «خداشناسی» و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقی پویا بودم تاسرانجام در صدد برآمدم زبان «عربی» را بیاموزم، شاید از این راه گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم. در حدود یازده، دوازده سالی به تحصیل زبان عربی پرداختم، همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد؛ تا اینکه به نوشتن کتاب «اربعین» موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن «اربعین» اطلاع حاصل نمودند کتباً سئوالاتی راجع به «فقه» نمودند و پس از آنکه جواب ایشان را دادم «درجه ی اجتهاد» به من عطا فرمودند. از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بوده ام و به ترتیب کتاب های : «مخزن اللئالی»، «سیر و سلوک»، «معاد»،«روش خوشبختی»، «اخلاق» و سرانجام به تألیف تفسیر «مخزن العرفان» پرداختم و هنوز هم مشغول هستم. در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بوده ام و گاه به گاه جرقه های نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند «و هذا من فضل ربی».


آیا علم شما بیشتر از راه آموختن بوده است یا از طرق معنوی هم به شما عنایت می شود؟

در مورد علم و نور علمی، توضیحی برایمان بدهید.
آنچه در علوم و معنویات (غیر از بحث الفاظ) فهمیده ام بیشتر از همین راه ها بوده و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام. نمی گویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی اما اغلب معنویات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام، بلکه از این حالات آورده ام و غالب نوشته هایم با ارشاد خدا و کمک او بوده است.
اما «علم» آنطور که حضرت رسول (ص) می فرمایند سه قسم است: 1. «آیه ی محکمه» که علما تعبیر نموده اند مقصود علم «خداشناسی» است، 2. «فریضه ی عادله» که مقصود علم «اخلاق» است و 3. «سنت قائمه» که مقصود علم «احکام» است و غرض از «نور علمی» همین نور معرفت به خدا و معرفت به اخلاق خوب و بد و معرفت به احکام است.
این نور علمی چگونه به دست می آید؟
ابتدا باید تحصیل علم نمود. «تحصیل» مقدمه ایست برای به دست آوردن این نور «معرفت» و سپس در مقام به دست آوردن علم اخلاق و در مقام عمل برآمدن و تزکیه ی نفس و مبارزه با هواهای نفسانی و خواهش های دل و تمام صفات ناپسندی که در انسان وجود دارد از قبیل: حسد، کبر، طمع، محبت دنیا و دور ساختن اینها از خود و درصدد برآمدن در کسب ایمانی با دلیل و برهان و استدلال و سپس در مقام عمل برآمدن واجبات را و ترک محرمات نمودن.
بهترین کتابی که خوانده اید چه کتابی بوده است؟
بهترین کتاب درسی که برای من خیلی مفید و قابل استفاده بوده، کتاب « ملاصدرا» است در چهار جلد است و من تنها دو جلدش را مطالعه نموده ام و روحیه ام کاملاً با آن کتاب مناسب بوده است. کتاب حاوی یک سلسله معارف است و برای فهمیدن آن باید حتماً یک دوره حکمت خوانده باشید بعد از این کتاب بیشتر به کتب اخبار و احادیث و تفسیر علاقمندم مخصوصاً تفاسیری همچون «مجمع البیان».
آیا می توان گفت مردان بهتر از زنانند و برایشان یکنوع برتری و تفوق
به هیچ وجه نمی توان چنین حرفی زد که همه  ی مردان به طور کلی از زنان برتر هستند. ما زنانی چون فاطمه (س)، خدیجه، مریم و بسیاری از زنان دیگر را داریم که خیلی از مردها بهتر بوده اند. تفوقی که در بعضی مسائل خداوند برای مردان قائل شده یک مسئله کلی به کلی است نه فرد به فرد. نقصی که در قرآن برای زنان ذکر شده، یکی آیه ای است که در آن بیان شده زنان نمی توانند «فصل خصومات» کنند و اگر در طرف «حکم» واقع شوند از عهده ی مجاب کردن دیگری بر نمی آیند.
نقص دیگر او این است که زن دارای یک حالت جلوه گری و خودنمائی است و کمتر به کمالات نفسانی می پردازد. و البته این غریزه ای است که خداوند در او قرار داده و حکمت «حجاب» هم مسلماً روی همین اصل است. ولی اینها مطالبی است کلی و البته بعضی زنها هستند که از این حالات مستثنی هستند و درباره ی همه افراد زن به طور کلی صدق نمی کند.

مثلا ممکن است زنی پیدا شود که بتواند «فصل خصومات» کند یا «قضاوت» نماید.
..آیا این حالت خودنمائی در زنان باید سرکوب شود؟
در مورد حلال و محرمشان خوب است ولی در مورد دیگران باید تا حد امکان با آن صفت مبارزه کنند؛ چون باقی بودن به این صفت باعث انحراف می شود زیرا نوعی از شهوت است. در اینکه خداوند این صفت را در زن قرار داده است، حکمتی است که مردان به آنها راغب شوند و ازدواج و در نتیجه تولید نسل زیاد شود و در ثانی زنان، تحت سرپرستی و مدیریت مردان قرار بگیرند.
به نظر شما در عصر حاضر بهترین جهاد برای زنان چیست؟
در موقعیت امروز، آنچه برای زنان در درجه ی اول اهمیت قرار دارد این است که با نفس و دلخواهی های خود در مورد زر و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل های گوناگون درآمدن مبارزه کنند. با اینکه این کار مشکل به نظر می رسد ولی در نتیجه به کمالات معنوی زودتر نائل می شوند. پس بهترین جهاد حفظ پوشش زنان است. خوشبختی به قدر «آرامش دل» نیست و سعادت حقیقی بر روی «فضلیت» بنا شده است. «فضیلت» و «آرامش روح» نصیب انسانی خواهد گردید که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، به ریسمان محکم توحید دست آویزد.
سعادت واقعی در اثر «ایمان» و یکتاپرستی و تقوی پدید خواهد آمد و اگر شما خواهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگر که به نام «آخرت» خوانده شده، هستید پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید. آنوقت «خوشبختی» را احساس خواهید کرد.
در پایان تقاضامندیم اگر پیامی برای دختران جوان و اینکه شرط رستگاری آنان در چیست دارید بفرمایید.
سعادت شما به دو جنبه ی «جسمانی» و «روحانی» بستگی دارد. که باید مراقب هر دو باشید. راجع به جنبه روحانی قبلاً گفته شد که باید درصدد تکمیل صفات نیک و انسانی برآئید و از صفات بارز زن، همان پاکدامنی و عفت است به طوری که علمای اخلاق گفته اند: عمده شرافت زن در «عفت» و مهم شرافت مرد در «شجاعت» است. زنان تا حد امکان باید خود را مقابل چشم مردان ناپاک و پلید قرار ندهند، زیرا شرافت زن نزد تمام عقلا در جامعه در «عفت» او است. من مخالف تحصیل کردن خانم ها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام. پاره کردن حجاب در حقیقت پاره کردن اوراق
قرآن است. چون قرآن به حجاب حکم می کند و خلاف آن را عمل کردن، حکم خدا و پیامبر را زیر پا گذاشتن است.
لازمه ی مسلمانی، معتقد بودن و عمل کردن به دستورات قرآن است و سعادت شما نیز در این کار است.
امر مهم دیگر در انسان مخصوصاً در زنها مبارزه با صفات، «مکر» و «حسد» است، که بیشتر در آنان وجود دارد و باید حتی الامکان سعی شود که این صفت مذموم را از خود دور کنند.

در پایان باید بگویم: ای بانوان و دوشیزگان عزیز! بدانید که هیچ خوشبختی به قدر« آرامش دل» نیست و سعادت حقیقی بر روی «فضیلت» بنا شده است. «فضیلت» و «آرامش روح» زمانی نصیب انسان خواهد گردید که در این دریای بی پایان زندگانی دنیا، به ریسمان محکم توحید دست آویزد.

سعادت واقعی در اثر «ایمان» و یکتاپرستی و تقوی پدید خواهد آمد واگر شما خواهان سعادت دنیا و دنیای ابدی دیگری که به نام «آخرت» خوانده شده ، هستید پیرو قرآن گردید و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید آنوقت «خوشبختی» را احساس خواهید کرد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط فصل رویش 88/5/12:: 3:13 عصر     |     () نظر