آیت الله محمد یزدی(حفظه الله) را همه می شناسیم. از شاگردان حضرت امام خمینی(ره) در علم و عمل است. ریاست قوه قضائیه، چندین دوره حضور در خبرگان رهبری از خدمات سابق او به نظام مقدس جمهوری اسلامی است و در حال حاضر، نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری و دبیر جامعه مدرسین و مسئول شورای راهبری حوزه علمیه قم است.
این مصاحبه، با نظر لطف ایشان، در فروردین ماه سال جاری و در محل دبیرخانه مجلس خبرگان به عمل آمد. استقبال گرم و روی گشاده ی ایشان، تمام اضطراب ها را از میان برد؛ بگونه ای که گاهی اوقات بحث با لا می گرفت و صدای آیت الله.....
بحث علمی و سیاسی جالبی است. شما را به خواندن آن دعوت می کنم.در خدمت حضرت آیت الله یزدی، از یاران با وفای امام و رهبری و از خدمت گزاران راستین انقلاب و نظام هستیم.
خیلی ممنون و سپاس گزاریم که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید.
همانگونه که مستحضر هستید، بحث حکومت دینی از جمله موضوعاتی است که جهان به تازگی با آن به صورت جدّی رو به رو شده است. گرچه درکشور ما به این موضوع بسیار پرداخته شده ولی هنوز هم این بحث تازگی خود را داشته و مشتاقان بسیاری علی الخصوص در بین نسل جوان دارد. اگر مایل باشید، در این فرصت به همین بحث پرداخته و ابتدا تعریف حضرتعالی از حکومت دینی را بشنویم.
* ضمن تقدیر و تشکر از آقایانی که اینگونه مباحث را دنبال می کنند تا نسل جدید جامعه و نسل سوم انقلاب را (که با یک حکومت دینی روبرو هستند ولی اطلاع چندانی از ریشه ها، سوابق و مبانی آن ندارد) با این مقوله آشناتر کنند.
پیامبر(ص) و شأن رسالت
از نظر ما، حکومت یکی از پایه های اولیه و اصلی اسلام است.
پیامبر اسلام که به رسالت مبعوث شدند، تعدادی از آیات قرآن کریم، رسالت ایشان را تبیین می کند. مثلاً آیه: «مُحمّدٌ رَسولُ الله و الّذینَ مَعَکُم اَشِدّاءُ عَلی الکفّار...» و یا آی? شریف? «ما کانَ مُحَمّدٌ أبا أحَدٍ مِن رجالِکُم و لکِن رَسُولٌ الله...» فقط رسالت حضرت را تبیین می کند. چنانچه آیه ی دیگری می فرماید: «ما عَلَی الرّسول اِلّا البَلاغ» اصولاً معنی رسالت هم بیشتر از این نیست. رسالت یعنی پیام آوری؛ یعنی کسی که احکام الهی را از طرف خدا به بندگان خدا برساند. منتهی چون رسول، رسولِ الهی است، امین وحی است و در نتیجه، در رساندن پیام از خدا به مردم، امانت داری کرده و هیچ تغییر و تحول و دست کاری نداشته و آنچه که خدا بیان داشته، به مردم ابلاغ کرده است. این وظیفه ی رسالت است.
پیامبر(ص) و شأن امامت(حکومت)
اما در کنار رسالت، پیامبر اسلام (ص) مأمور به تشکیل حکومت نیز شده اند و آیات شریفه ای از قرآن کریم امامت یا ولایت حضرت را تشریح می کند. مثل آی? «النّبیُّ أولی بالمؤمنینَ مِن أنفُسِهِم» که مفسرین مختلفی در بیان ولایت در این آیه صحبت کرده و تقریرات مختلفی دارند؛ بگونه ای که حتی دایره ی ولایت حضرت رسول (ص)، اُولی از خود اشخاص هست. یعنی اموال، انفُس و شئون زندگی اشخاص، تحت ولایت حضرت قرار دارد.
این آیه کاری به رسالت پیامبر ندارد و مرحله ی بعد از رسالت یعنی امامت حضرت رسول (ص) را تشریح می کند.
حدود 8 آیه در قرآن کریم داریم که اطاعت رسول را عطف به اطاعت خدا کرده و فرموده: «أطیعُوا الله و أطیعُوا الرّسول». در این 8 آیه، اطاعت رسول در کنار اطاعت خدا قرار داده شده است. معنی اطاعت رسول این نیست که پیام خدا را برساند. (چون اولاً رساندن پیام خدا، رسالت است و ثانیاً اطاعت رسول در اطاعت حکم الهی نیست. او رسول بود و پیام را رساند و اگر کسی اطاعت کرد، از خدا اطاعت کرده است) اطاعت رسول به این معناست که اوامر و دستورات رسول را اطاعت کند و زائد بر اطاعت الله، اطاعت رسول هم واجب است. بنابراین وقتی پیامبر (ص) به کسی بفرماید: (أمسِک زَوجَک) یک امر الهی شرعی و آسمانی نیست بلکه یک امر و فرمان حکومتی است.
مبدأ تشکیل حکومت در اسلام
اتفاقاً در مبدأ تشکیل حکومت نبوی نیز این بحث وجود دارد که حکومت اسلامی پیامبر اکرم (ص) از چه زمانی شروع شد؟
مشهور، زمان هجرت و شهر مدینه را مبدأ تشکیل حکومت می دانند.
اما تصور ما بر این است که این قول غلط است و مسأله حکومت و دستورات حکومتی حتی در مکه و قبل از هجرت هم انجام می گرفت. مثلاً دستور هجرت به حبشه. به نظر شما دستور هجرت، چگونه دستوری بود؟ دستور حکومتی بود.
ولی پیامبر (ص) قبل از هجرت از ابزارهای حاکمیت مثل سرزمین، دولت و... که برخوردار نبودند؟
ابزار حاکمیت، اطاعت مردم است، عمده ترین ابزار، اطاعت مردم است.
بنابراین تأسیس حکومت را معمولاً آقایان از زمان هجرت به مدینه می دانند و قبل از آن فقط بیان احکام بوده است ولی ما می بینیم که قبل از هجرت نیز یک سری دستورات حکومتی داشته اند.
درست مثل انقلاب اسلامی که بعضی ها فکر می کنند، حکومت اسلامی از زمانی تشکیل شد که حضرت امام (ره) به ایران آمدند و رژیم ساقط شد؛ در حالی که قبل از سقوط رژیم نیز، حضرت امام (ره) به طور مکرّر دستورات حکومتی صادر می کردند. مثل دستوری که برای خروج زنان از خانه و شرکت در راهپیمایی صادر فرمودند. اکثر فقهاء بر این نظر بودند که زنها بدون اجاز? شوهر و پدر و ولیّ شان نمی توانند به خیابان بیایند؛ و امام دستور فرمودند که در این جریان، رضایت پدر و مادر و شوهر هم شرط نیست.
و یا دستوراتی که برای شکستن حکومت نظامی صادر می کردند. اینها دستور حکومتی بود.
دستور حکومتی به این معناست که: شخص، حاکم است که دستور حکومتی می دهد و اِلّا اگر حاکم نباشد که نمی تواند دستور حاکمیتی بدهد.
بنابراین پیامبر اسلام (ص)، تنها رسول نیستند، بلکه امام و ولی هم هستند.
امامت مهم تر از رسالت
ممکن است سوالی در ذهن شکل گیرد که آیا امامت مهم تر است یا رسالت؟ در جای خودش به این بحث نیز پرداخته شده است که: رسالت ختام پذیر است ولی امامت اینگونه نیست. یعنی امکان پایان یافتن رسالت و وحی آسمانی در تبیین احکام، وجود دارد (چنانکه پایان پیدا کرد) ولی امامت به معنی تصدّی امور امت برای اجرای احکام الهی و عملی کردن احکام الهی، ختام پذیر نیست. طبیعتش به گونه ای است که باید استمرار داشته باشد. تا وقتی که زندگی اجتماعی مسلمین برقرار است، امامتش هم باید باشد و هست.
جانشینان پیامبر(ص)
بحث دیگر اینکه، یک اصل مسلّم و تردید ناپذیر در مبانی علمی و اعتقادی و معرفتی ما این است که پیامبر خدا (ص) حضرت امیر المؤمنین (ع) را به عنوان جانشین خودشان تعیین فرمودند. این تعیین جانشینی نیز نه تنها در غدیر خم صورت گرفت، بلکه از روزهای اول این مسئله مطرح بود. شاید اولین حدیث در این خصوص، حدیث اطعام باشد. بعد از آن حدیث منزلت و... تا به حدیث غدیر برسد.
تمام این احادیث و وقایع عدیده ای که در تاریخ حیات پیامبر اکرم (ص) رخ داده، به این معناست که حضرت (ص) کسی را به جای خودشان معین کرده اند و بعد هم فرموده اند: «لا نبَّی بَعدی» کسانی که معین کرده ام، نبی نیستند؛ بلکه امام هستند. یعنی مسئول اجرای اسلام، جلودار و أمام القوم هستند.
مشروعیت حکومت؛ الهی یا مردمی؟
حوادث تاریخی که در طول امامت ائمه رخ داد، موجب طرح بحث های دیگری شد. از جمله اینکه شخصی که به امامت منصوب شده و رهبری امت را بر عهده می گیرد، مشروعیت این حاکمیت را از چه کسی می گیرد؟ آیا مردم او را انتخاب کرده و به او حق حاکمیت می دهند؟ یا اینکه حق حاکمیت از ذات باری است و همراهی و حمایت و حضور مردم، وسیله ی استیفای حق است؟
در حقیقت حضور و همراهی مردم، ابزار حکومت است به تعبیر شما و امکان استیفاء و بکار بردن حق حاکمیت را فراهم می کند به تعبیر ما.
از نظر ما هیچ تردیدی نیست که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص)، امیر المومنین (ع)، حاکم و خلیفه المسلمین بودند و نصب صریح پیامبر اکرم (ص) بودند. منتهی مردم ایشان را تنها گذاشتند و حضرت نمی توانستند اعمال حاکمیت بکنند؛ نه اینکه حاکم نبودند. (و لذا به خاطر اساس و بنیان اسلام تا جایی که می توانستند، غاصبان حکومت را حمایت می کردند) چنانچه روزگاری دیگر بعد از قتل عثمان، مردم به حضرت اقبال نشان دادند.
کلمات کلیدی: